در ابتدا به پیشینه و وضعیت کنونی شهر بوستون می پردازیم. به این شهر زیبا و جذاب "آتن آمریکا" هم می گویند. این شهر از قرن نوزدهم به بعد از نظر معماری و طراحی شهری سرآمد و دارای شهرت بوده است. جمعیت تقریبی آن در حدود 600.000 نفر است و 125 کیلومتر مربع مساحت دارد و در کشور آمریکا و در ایالت ماساچوست واقع شده است. رود چارلز از مرکز این شهر می گذرد.
در اینجا نویسنده می خواهد به توضیح این مطلب بپردازد که چگونه این شهر به این زیبایی طراحی شده است. به گفته یکی از شهرسازان :"بوستون مجموعه ساخت و سازهای بی انتهای ساختمان های نوین است."
هر چند این نقل قول تا حدودی فلسفی به نظر می رسد اما به گفته نویسنده بهترین عبارت برای بیان طراحی شهری بوستون است. آنچه در این جا قابل ذکر است این است که در هچ کجای دنیا یک فرد خاص نتوانسته یک شهر بسازد چرا که سازنده و طراح یک شهر با سازنده یک ساعت مچی از زمین تا آسمان تفاوت دارد پس آبادانی و ساخت و ساز اصولی و زیبای شهر نیاز به یک همکاری گروهی دارد که البته این همکاری تنها مربوط به افرادی که در یک عصر می زیسته اند و از یک نسل بوده اند نیست و شهر طی یک روند تدریجی ساخته می شود.
تاریخچه شهرسازی بوستون
سی و پنج سال پیش بوستون شهر بود که در آن تنها می شد دو یا سه ساختمان بلند را دید_ساختمان های دولتی که در سال 1930 میلادی ساخته شدند. بیتوته های شهر بسیار وسیع و دیلاق بود و مرکز شهر بسیار شلوغ و پر جمعیت بود که از میان آن خیابان های تنگ و پیچ در پیچ می گذشتند این طور به نظر می رسید که بر روی یک کیک خامه ای با چاقو برش انداخته باشند که این برش ها همان خیابان های بوستون بودند.
حدود بیست تا سی سال بعد و در نسل بعدی شالوده های اصول حمل ونقل در خیابان های شهر ریخته شد و هم اکنون در شهر بوستون یک بزرگراه هوایی روگذر وجود دارد که مسیر آن از اطراف شهر شروع می شود و پس از عبور از کناره رودخانه، از مرکز شهر می گذرد. با تخریب ساختمان های قدیمی و غیر اصولی حومه شهر و ساخت آپارتمان های چنین طبقه بسیار مجهز و لوکسی در شهر جلوه دیگری به خود گرفت. مراکز دولتی به طرز بسیار زیبایی و صرف هزینه های هنگفت ساخته شدند اما مرکز شهر همچنان چهره شلوغ و پر ازدحام خود را حفظ کرده است.
شهرسازان بوستون در دهه های 50 و 60 مرتکب اشتباهات فاحشی در زمینه شهرسازی شدند. اما در دهه 70 به شناسایی این اشتباهات پرداخته و در دهه 80 درصدد رفع آنها بر آمدند و متوجه شدند که چگونه باید این مشکلات را از سر راه برداشت و چگونه باید با نگاه کردن به خود بوستون و با توجه به پتانسیل های موجود و بدون تقلید از دیگر شهر های امریکا به آبادانی بوستون کمک کرد. تا آن زمان ایده طراحان شهری بوستون بر این بود که با یک استراتژی یکسان می توان همه شهر های بزرگ را بازسازی و آباد کرد چرا که همه کلان شهر ها همانند هم هستند. اما اکنون ایده طراحان شهری تغیر یافته و به راه حل های بهتر و مناسب تری دست یافته اند.
تاریخچه شهرسازی شهر بوستون بسیار طولانی است. در دوره اول جنگ جهانی دوم مردم بوستون مانند بقیه شهر های آمریکا از شهر گریخته و به حومه شهر پناه بردند. مردم تجارت و کسب و کار خود را رها کرده و از شهر بیرون رفتند به دنبال آن جمعیت شهر تحلیل رفته و اقتصاد شهر دچار رکود شد. دولت فدرال طی مذاکراتی قانون جدیدی را برای صرف هزینه های هنگفت تصویب کرد که دامنه مصرف آن بسیار گسترده بود. متاسفانه وقتی این دو باهم تلفیق می شدند چیزی جز یک فاجعه را در بر نداشت و این مساله بعدا به عنوان تجربه ناخوشایندی در آمریکا مطرح شد.
آنها یک بزرگراه فلزی شش راهه طراحی کردند که درست از قلب مرکز شهر می گذشت و رفت و آمد ساکنین حومه شهر را که برای خرید و یا انجام امور دیگر به مرکز شهر می آمدند را تسهیل کرد. در پایان راههای خروجی این شش راه هفت پارکینگ بسیار نزدیک به یکدیگر و بالاتر از سطح زمین ساخته شد که با استفاده از آنها مردم ماشین های خود را در مکانی امن پارک می کردند و به خرید و یا گشت و گذار در شهر می پرداختند. همچنین هنگامی که جمعیت شهر بیشتر شد این بزرگراه نقش بسیار مهمی در رفت و آمد افرادی که محل سکونتشان در حومه شهر و محل کارشان در مرکز شهر می بود، داشت. اما دیگر دیر شده بود و مرکز شهر بوستون دچار یک مخمصه بزرگ شده بود. با اینکه نیت کار خوب بود اما نتیجه بسیار بدی به بار آورد.
پس از این ماجرا و در حدود سال 1960 میلادی، طراحان شهری دریافتند که مرکز شهر بوستون بسیار شلوغ و متراکم شده است و همچنین محله ها و شهرک های این شهر هم بسیار پر ازدحام شده اند. شهرسازان وارد عمل شدند و محله های فقیر نشین مرکز شهر که از نظر شهری وضعیت نامناسبی داشتند و سمبل فقر و بیچارگی در جامعه بود و از طرفی به ازدحام و شلوغی مرکز شهر هم دامن زده بود را تخریب کردند.
بیشتر مردمی که در این محله ها زندگی می کردند را مهاجرین ایرلندی، مهاجرین ایتالیایی و پناهندگان جنگی یهودی تشکیل می دادند. تعداد کمی از آنها می توانستند انگلیسی صحبت کنند. بنابراین واضح است که کمترین وابستگی سیاسی در آنها دیده نمی شد. کار تخریب این محله ها شروع شد بود ولی خوشبختانه تنها یک محله بطور کامل تخریب شد. دو هزار و پانصد خانه تخریب شد و ده هزار نفر از ساکنین این محله ها که عمدتا مهاجران و پناهندگان بودند، آواره و متفرق شدند. این پروژه به طور نا آشکارا و غیر علنی انجام گرفت. زمین ها با قیمت های بسیار بالایی به خریداران خصوصی فروخته شد و در این اراضی ساختمانهای و آپارتمان های لوکس با اجاره بهاهای بسیار بالا ساخته شد. در این محل های زمین های چمن زیبایی ساخته شد و دیگر آثاری از آن محله های شلوغ و فقیر نشین بر جا نماند. خوشبختانه بودجه ای که برای این طرح در نظر گرفته شده بود به اتمام رسید. هرچند که مدتی بعد چندین نویسنده در کتاب هایشان عملیات پاکسازی محله های فقیرنشین و به دنبال آن آوارگی تعداد کثیری از مردم قشر مستمند که می رفت تا به همه کشور سرایت کند را محکوم کردند. بوستون خیلی خوش شانس بود که تنها توانسته بود از تعداد ده محله موجود یکی از آنها را تخریب کند.
ولی با این حال سطح تخریبات صورت گرفته هنوز هم وسیع بود. شاهراه اصلی شهر از یکی از این محله های پر جنب و جوش می گذشت. تمام محله های روسپی گری پاکسازی شدند و در آن محله ها هم اکنون ساختمان های دولتی فدرال و محلی و ایالتی قرار دارد که در اطراف یک میدان واقع شده اند و آنچه در خصوص توسعه شهری آرزوی شهر بود محقق شد.
اکنون شهرسازان بوستون در صدد هستند تا پروژه ای که در 35 سال پیش با نیت خیر آغاز شده و سپس راه را به اشتباه پیموده اصلاح کنند. هنوز متصدیان امر در حال اجرای پروژه بازسازی بازارها و میادین دولتی و گذاشتن حد و مرز برای آنها به منظور هویت بخشی به این اماکن و همچنین برنامه ریزی اصولی بمنظور جذب مردم یه سوی این جایگاه ها می باشند. کارهای مرمتی دیگری هم در حال اجرا می باشد.
No comments:
Post a Comment